HaMiN JooRi NeVeShT

جالبه هرموقع به یه درجه ای میرسم که احساس میکنم کسی ام ...
حتما باید یه جوری بخوره تو سرم که بفهمم نه خیر
هیچی نیستی...

---

HaMiN JooRi NeVeShT...

 روزای اول که دیدمش اصلا برام مخم نبود یکی بود مثل بقیه کم کم یه سری رفتارهاش مرام و معرفتش و حس اینکه دیدنش منو یه جوری میکرد ... برا عجیب و جالب بود کم کم  به دیدنش توی کارگاه عادت کرده بودم به بهانه های مختلف جاهایی ک بود سرک میکشیدم... تا وقتی که مونا حرف از مجید زد که حسابی قاطی کردم دهنش بسته HaMiN JooRi NeVeShT...

از ته دل ارزو میکنم که بدهی های بیژن تموم شن و بره سره یه کار خوب و بتونه یه پس انداز برای خودش دست و پا کنه ..

---

HaMiN JooRi NeVeShT...

یه صفحهــ ی نقاشی وقتی خیلی قشنگ میشه و دلبری میکنه که همه ی رنگا توش استفاده بشه
یعنی یه مجموعه ای از رنگا نه فقط یک رنگ ....
وقتی همه جا سفید, یا آبی یا سیاه مطلق بشه زود دلزده میکنه آدمو ولی وقتی هر جای به رنگ مخصوص خودش باشه اون وقته که همه چیــز عآلی میشه ....

همینجوری نوشت یعنی همینجوری هر وقت حسش بیاد یه چیزی مینویسم حالا یا از روزام و یا یه متنی که خیلی قشنگ باشه به چشمم ....

خدایا من از تو خودتو میخوام ...

---

HaMiN JooRi NeVeShT...